انجمن سینما کلاسیک
اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir)
+-- انجمن: سالن سینما ، تلویزیون و رادیو در ایران (/Forum-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%8C-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)
+--- انجمن: تلویزیون در سینماکلاسیک (/Forum-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9)
+--- موضوع: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون (/Thread-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D9%88-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86)

صفحه‌ها: 1 2


اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۲۲-۸-۱۳۹۴ ۱۲:۴۱ عصر

اخیرا شاهد اعتراض های آذریهای عزیز به برنامه فیتیله بودیم. آنچه شد را کم و بیش میدانید اما رخصت دهید از منظر دیگری هم به این رخداد نگاه کنیم

قصه اینکه در بخشی از یک نمایش برنامه فیتیله ( که مجید قناد آنرا پی ریخت) یک هتلدار ترک به فرزند یک فارس (یا تهرانی) میگوید دندانهایت را بجای مسواک با فرچه شستشوی حمام شسته ای (یا یک چنین چیزی). و بعد ... خیزید و خز آرید که نه گل ماند و نه گلزار...

واقعا اگر قرار بود این جمله یا جملات مشابه آن توهین فرض شود در آنصورت به فارس جماعت که بیشتر از ترک جماعت توهین  شده بود. چراکه اولا آن پسر با نفهمی خود آن مسواک را زده بود و دوم هم اینکه دهانش بقول خودش و بقول آن هتلدار بوی فاضلاب میداد!
تهیه کننده برنامه فتیلیه خود یک آذری است و مگر میشود یک آذری به ایل و تبار خود توهین کند آنهم در رسانه ای که به آن رسانه ملی میگوئیم؟! 

از همان ابتدا هم دیدید که همین رسانه ملی،  خود بوغ برداشت و در بخشهای مختلف خبری رادیو و تلویزیون از این رخداد گفت و گفت و گفت و آنهائی را که هم اصولا خبر نداشتند باخبر کرد . دیده اید وقتی اعتراضی جدی در جائی مطرح باشد اصولا خبر آن در اخبار صدا و سیما منعکس نمیگردد چه رسد به اینکه با آب و تاب و پی در پی با تحلیلهای مختلف روی آنتن رود. حقیقت اینکه با روی کار آمدن رئیس جدید صدا و سیما و ارائه برنامه هایی شاد ، تمام این برنامه ها رو به فنا میرود. صبح جمعه با شمای رادیو چندین ماه است که به بهانه ای واهی بطور کامل از آنتن کنار گذاشته شده است. برنامه با عنوان هفت (اگر اشتباه نکنم) که جرای ضابطی پخش میشد به بهانه ای که هرگز کس نفهمید حذف شد ، برنامه موسیقیائی شبکه آموزش از آن شبکه کنار رفت و با ترفندی خاص برنامه فتیله هم که تهیه کنند آن از سیما به لحاظ مالی طلبکار هم بود به چنین سرنوشتی دچار شد تا آذریهای عزیز با دست خود تهیه کننده ای آذری را از میدان بدر کنند. این از یک دیدگاه.

از دیدگاهی دیگر هم میتوان به این رخداد نگریست. قبول کنید توان تحمل ما ایرانیها کم است. بویژه اگر بخشی از یک ایل یا طایفه هم باشیم که حساسیتها بیشتر خواهد بود. در غرب همه به هم توهین میکنند. توهین نُقل و نبات صحبتهای آنهاست. در یک فیلم اصطلاحاتی مانند مادرفاکر مثل عزیزم ماست. بهروز وثوقی در بیوگرافی خود نقل میکند در فیلم کاروانها ، آنتونی کوئین به من گفت مادرفاکر. همان لحظه به فرودگاه اصفهان برگشتم و با هواپیما خود را به تهران رساندم. تهیه کننده پشت سرم آمد و با خواهش و التماس مرا به اصفهان برگرداند. کوئین به من خندید که مگر چه گفتم که رفتی؟ گفتم مادرفاکر در اینجا یعنی توهین به جداندرجد ما. و او گفت مگر با فحش یا کلمه و سخن، میتوان ماهیت پدر و مادر شما را عوض کرد؟! اصالت هرکس چیزی نیست که حتی با تبلیغات بتوان بدان خدشه ای وارد کرد چه برسد به جوک و فحش و متلک . در غرب فیلمی ساخته میشود با نام آخرین وسوسه مسیح که در آنجا عیسی بن مریم در صفی که سرش در خانه یک فاحشه است می ایستد. جامعه کلیسای غرب و حتی مسیحیهای دو آتشه  هرگز به این صحنه اعتراض نمیکند . حتی به اینکه آنتونی کوئین در نقش یک دزد و فاسد در توپهای سن سباستین و رابرت دنیرو در فیلمی مشابه لباس کشیشی به تن کنند و در زمره افراد مقدس درآیند عکس العمل نشان نمیدهد اما کافی از روی همین دو فیلم فیلمی با نام مارمولک ساخته شود و بازهم در اینجا خیزید و خز آرید که هنگام خزان است و به زعم ما جسد پیغمبر در قبر لرزیده است! و یا فیلمی چون شوکران ساخته و در آن خانم تهرانی در نقش یک پرستار که اندکی روحیات خاص دارد پخش شود تا جامعه پرستاری و پزشکی علم بر دوش و پلاکارد بر دست فریاد برآرند که چه نشسته اید که جامعه پزشکی را کشتند و استخوانش را هم به دندان کشیدند! و مثالهای مشابه....

از منظری دیگر مینگریم
دوسال قبل یک سریال در ایران به دلیل توهین به جامعه بختیاری بطور کامل از آنتن کنار رفت. سریالی که از پول همین مردم به هزینه ای گزاف ساخته شده بود. در آنجا توهینی مستقیم و جدی به جامعه بختیاری شده بود و کسی نمیتوانست انکار کند. سوال اینجاست که بخش ممیزی صدا و سیما این وسط کجای کار است و چرا کسی هرگز یقه این چند نفر که دور هم چائی میخورند و بابت کارشان حقوق کلان میگیرند را نمیگیرد. هرچه باشد این فیلمها (حتی پخش مستقیم ها) از زیر فی لتر همین آقایان رد شده به سمع و نظر مردم میرسد. کسانی که حتی از نشان دادن سینه یک خانم نمیگذرند و با نقاشی روی فیلم آنرا از دید امثال ما پنهان میکنند چطور نمیتوانند تشخیص دهند یک جمله در یک فیلم توهین به ایل و تبار و فرهنگ خاصی از ایران هست یا خیر؟ و اگر نمیدانند چطور از قِبَل کار خود حقوق میگیرند؟

کشور ما کشوری است با فرهنگهای مختلف. برخلاف تمام کشورهای جهان که فرهنگ و نژادی واحد دارند. اینجا بلوچ زندگی میکند ، کردها هستند ، ترکها هستند ، گیلکی ها ، لرها ،بختیاریها ، عربها ... انگلیسیها به مدد همین تنوع ، ب خدعه و نیرنگ و ایجاد تفرقه مساحت کشور 6 میلیون کیلومتر مربعی ما را طی 300 سال اخیر به 1 و نیم میلیون کیلومتر مربع رساندند. کشور ما را تجزیه کردند و هنوز هم با چنین هدفی بدنیال ایجاد تفرقه بین اقوام ما هستند. آنها افغانستان را 200 سال پیش از ما جدا کردند ، عراق را 300 سال قبل از ما گرفتند ، بحرین را 40 سال قبل تجریه کردند ، آذربایجان را 100 سال قبل به کمک شوروی از ما جدا کردند ، ترکمنستان را 300 سال قبل به روسیه دادند ، سواحل جنوبی خلیج فارس را 50 سال قبل به این بهانه که آنجا طوایفی بادیه نشین هستند که بود یا نبود آنها سودی بحال ایران ندارد از ما جدا کردند و 50 سال قبل اسم آنرا امارات متحده (همان امیر نشین ها و چادرنشینهائی که متحد شده بودند و زیر سقف رفته بودند) نامیدند و آنرا تبدیل به کشوری کردند که اینروزها ساختمان 800 متری بنا میکند و جزیره مصنوعی در آبهای ما میزند و توریستی ترین کشور منطقه میشود و اگر جلوی واق واقش را کسی نگیرد ادعا دارد کل ایران و دانشمندانش هم بخشی از میراث آنهاست ! واقعا چرا ما از ناحیه بیگانگان طی قرنهای اخیر صدمه دیده ایم؟ رمز آن فقط یک چیز است. و آن اینکه ملت ما ملتی احساسی است و با سوء استفاده از همین حربه کشور ما و ملت ما سالهاست که از همان ناحیه آسیب دیده و می بیند. انگلیسها در سیاست ید طولایی دارند. آنها در عهد قاجار و حتی صفویه به قمه زنهای دسته های عزاداری در ایران پول میدادند تا قمه بخرند تا بهتر بتوانند قمه زنی کنند. و بعد به ریش من و ما میخندیدند که راز عقب نگهداشتن یک ملت همین است. نه به آن خاطر که کسی قمه میزند نمیداند چه میکند بلکه به آن خاطر که این قمه زن به چیز دیگری جز قمه فکر نخواهد کرد و او بدنبال همین به اختناق بردنهاست. اگر آنزمان به یک قمه زن میگفتید واقعا کار تو چه سودی به حال خودت و امام حسین دارد خونت پای خودت بود . اینکه مضرترین چیز برای ملت ما احساسات است دقیقا به همین خاطر بود.
بدون شک ، اتحاد ریشه مقابله با بیگانگان است. ملت ما (با هر قومیتی) نباید آنچنان حساس باشد که بخاطر برنامه ای چون فیتیله که خودش مثل نامش حقیرتر از آنی است که حتی بخاطر آن فریاد زد به هم میهن خود بتازد که چرا چنین گفتی. جماعت تهرانی هم نباید چنان باشد که در پس یک جوک یا متلک کسی را تحقیر کند که قرنهاست شجاعتهایش زبانزد خاص و عام است. شجاعتی که همان تهرانی در پستوی خانه خودش هم ممکن است نداشته باشد. شان و مزلت قومهای ما آنقدر بالا هست که پشت هرکدام یک تاریخ نهفته است و همه عزیزند. عزیزتر از همه.



RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - برو بیکر - ۳۰-۸-۱۳۹۴ ۱۱:۵۹ عصر

[تصویر: 14481373451.jpg]


فضای بی رحم مجازی

بی شک همه ما این سه نفر را دوست داریم. راستی کسی هست که از این سه نفر بدش بیاید. این سه نفر سالهای سال لبخند را بر لبان بسیاری از ما نشاندند. با کمترین امکانات و با ساده ترین دکورها. عموهای فیتیله ای بخش از تاریخ کودکی بسیاری از جوانان امروزیست. وقتی منصور این موضوع را ارسال کرد همان روز تصمیم داشتم مطلبم را در خصوص این سه نفر بنویسم. اما موضوع مستعد یک جنجال بود و با خود گفتم باشد در فرصتی دیگر. وقتی آبها کاملا از آسیاب افتاد.

امروز وقتی عکس بالا را روی گوشی یکی از دوستانم دیدم بسیار متاثر شدم. باور کنید دقایقی شرمگین شدم و اصلا باور نمی کردم چنین موضوعی چنین آخر و عاقبتی داشته باشد. عموهای فیتیله ای امروز بسیار دل شکسته اند. آنها مزد زحمات خود را نباید اینگونه می گرفتند. اما جدای از رفتاری که سیاستهای نظام با آنها داشت و من نمی خواهم وارد جزئیات آن شوم رفتار بی رحمانه ایست  که در فضای مجازی با این عزیزان گردید.

[تصویر: 14481373454.jpg]


براستی چرا باید اینقدر بی رحم باشیم. مگر انسانها را چند بار باید مجازات کرد؟ براستی حال و روز فرزندان این عزیزان امروز چگونه است؟ آیا آنها این عکسها را نمی بینند؟ براستی ما را چه شده است؟ انصاف ما کجا رفته است؟
آنچه از دست من بر می آمد این بود که خدمت دوستانیکه مانند من وقتی این تصویر را دیدند اندوهگین شدند اطلاع دهم که این عکس غیر واقعی ست. البته خبر دادگاه فیتیله ها واقعیست. 


[تصویر: 14481373453.jpg]


آیا روی چهره این سه نفر باز لبخند خواهد نشست تا دوباره دلهای ما را به یک ضیافت شادی دعوت نمایند؟ ......

[تصویر: 14481373452.jpg]



RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۲۲-۹-۱۳۹۴ ۱۲:۵۰ عصر

سریال معمای شاه سریالی است که با هزینه گزاف و با دبدبه و کبکه کارگردان و خود سیما در نهایت روی آنتن رفت. سریالی که ابتدای امر قرار بود کیومرث پوراحمد بسازد اما با توجه به دیدگاه پوراحمد که گفت هرگز تاریخ را آنگونه که دیگران به من دیکته کنند تعریف نخواهم کرد رخصت ساخت سریالِ شاهی که مد نظر او بود به او داده نشد و در نهایت محمدرضا ورزی کاری که پور احمد نکرد را بر دوش کشید.

[تصویر: 14499983811.jpg]

در این سریال که با نقل تاریخ معاصر ایران و دوره پهلوی می پردازد از بازیگران متعدد ، لوکیشن های اصیل ،  گریمهای سنگین ، دکورهای خاص و کلیه امکانات سمعی بصری و بودجه کلان بهره لازم گرفته شده است. اینکه پس از پخش 6 ، 7 قسمت بنشینیم و در مورد این سریال فتوا دهیم کار عاقلانه ای نیست. باید نشست و دید و نهایت کار قضاوت کرد. اما دوستان بیاد دارند که من پس از پخش چند قسمت از سریال مختار هم نظر خود را دادم و در آنجا نوشتم که واقعیتها گاه در فیلتر ذهنی ما دچار دگرگونی و استحاله میشوند. تاریخ را تاریخ دانان می نگارند نه تاریخ دان. یک تاریخ نویس ذهنیت خود را حتما در تعریف ها و نقلهایش خواهد گنجاند. این عمل گاه عمدی هم نیست و ناخواسته جهت گیریهایی را باعث میگردد که مورد پسند دیگر تاریخدانان و منتقدان نیست. خصلت انسانها ذائقه آنهاست و تا وقتی ذائقه ما در نقل تاریخ هست ، تحریف و بحث هم هست. آقای ورزی با توپی پر و با پشتوانه ای عظیم به جنگ هر منتقدی رفته است و ادعا کرده هرکس علیه این سریال به نادرستی قضاوت کند او را به دادگاه خواهد کشید اما از نقدها استقبال خواهد کرد. نقد اساسی اینجاست که جناب آقای ورزی ، وقتی شما قرار است مثلا قصد دارید رضاخان را در اولین سکانس به مردمی که مثلا او را نمی شناسند معرفی کنید چگونه عمل میکنید؟ آیا ساخت راه آهن 6 هزار کیلومتری او را که دستور داد کوه ها را با بیل و کلنگ سوراخ کنند و تونل بزنند نشان خواهید داد یا وی را بافور بدست جلو دوربین خواهید نشاند؟ همه انسانها هم معایبی دارند هم محسناتی. اینکه جمع خوبیها بالاتر است یا جمع بدیها و اینکه ترازوی عمل هریک از ما در کدام کفه سنگین تر است قضاوتی خاص می طلبد که تنها در ید قدرت الهی و خود مردم است. نقل تاریخ حساب کفه تراوز نیست که شما در یکی دو سکانس ، اشخاص را رونمائی کنید. تاریخ را باید با تمام جزئیات (ذکر همه خوبیها و همه بدیها) همانگونه که رخ داده گفت و بعد قضاوت را به بیننده واگذار کرد و یا اینکه در نقل تک تک نماها محتاط بود . ورزی برای تعدیل این قضاوتها ، یک تصویر را در کنار یک تحلیل قرار میدهد. مثلا در تقابل با وجهه خاصی که از رضاشاه (در تصویر) به دید بیننده  می کشد ، در صحنه ای دیگر بازیگری در خیابان بهنگام عزل پهلوی اول خطاب به دیگران می گوید او آدم خوبی بود و کارهای خوبی هم کرد اما حیف که به انگلیسیها اعتماد کرد. اینگونه نقل ها صرفا برای پرکردن چاله هایی است که خود در سریال می کَنَد و بعد به نوعی آنها را پر میکُند. و یا بعنوان مثال در قسمتهای آغازین مردی وارد مطلب دکتر وزیری میشود که یک بختیاری است. ورزی با یک هوشمندی خاص در این صحنه، از بختیاریها و از زبان این مرد مدح و ستایش میکند تا در قسمتهای بعد اگر ثریا (همسر شاه که یک بختیاری است) جائی لغزید، مردم بختیاری نگویند انگی بر ما مترتب شد ... در نقل تاریخ احتیاجی به چاه کندن و پر کردن نیست. کافی است چند کار شاخص (هم خوب هم بد) را از هرکس نشان داد و بعد قضاوت را بر عهده بیننده گذاشت. اینکه چقدر در نقل خوبیها و بدیها دست کارگردان باز است صحبتی مفصل است که خود وی با آگاهی خود ، آن را پذیرفته است و باید پی آنرا بر تن خود هم بمالد. تمام انسانها شخصیتهایی خاکستری دارند. بد مطلق و خوب مطلق نداریم. ادعا داریم که انبیا و ائمه از این قاعده مستثنا بوده اند. اما آیا بواقع اینگونه بوده است؟ آیا خود آنها هرگز دلی را نرنجانده اند؟... که اگر اینگونه باشد نباید به آنها انسان گفت. تنها فرشتگانند که شخصیتی سفید دارند. معزل تاریخ فیلمسازی جهان و بخصوص ایران تعریف یک خط کش و تعریف شخصیتهای سفید و سیاه است. در کمتر فیلم ایرانی ،شاهد شخصیتی خاکستری هستیم. درحالیکه همه انسانها ، خاکستری اند. خاکستریهایی که گاه تیره ترند و گاه روشن تر.

در این سریال در کنار نقل مستقیم وقایع تاریخی ، خانواده ای از قشر بالا (در منیریه) و مجازی ، با عنوان دکتر وزیری را می بینیم که تک تک اعضای خانواده اش نمادی از بخش خاصی از اقشار جامعه هستند. اما بهتر بود خانواده دیگری که در سطح مالی بسیار پائین تری بود هم به سریال اضافه شود و تاثیر وقایع تاریخی بر این خانواده هم نشان داده میشد تا در این مقوله هم توازن برقرار میشد. بخش اعظم جامعه ما بخش فقیر است و اگرچه در این سریال جسته و گریخته افرادی از این قشر وارد و خارج میشوند اما زندگی آنها روایتی خاص مثل روایت خانواده دکتر وزیری ندارد.

سریال معمای شاه یک سریال شیک است. دوربینها میلیمتری کار میکنند ، گریمها دقیق هستند و جمله ها با دقت انتخاب شده اند. سنگ فرشها و دکورها تمیز و بی گرد و غبارند ، ماشینها برق میزنند و الی ماشاالله.  یا حتی لباس پلیسهایش اتو کشیده بوده است! کجای مملکت ما و در کدام دوره تاریخی برق میزده اکه دوره پهلوی دومین آن باشد، اینجا روایت تاریخ است نه حکایت تعریف قاب عکس، که با فتوشاپی دکورگونه آنرا از هر آلایشی پالایش کرده باشیم. کدام دیوانه، موهایش هرلحظه شانه خورده و مرتب است که پسر دیوانه وزیری اینگونه باشد!... این مهم تقصیر امثال ورزی نیست ، تقصیر کارگردانهای پیشین ماست که در تعریف دکورهای  تاریخی به مراتب قدیمی تر از تاریخی که ورزی حکایت میکند این مشمول الذمه این اشتباه شده اند. از تصویرسازی دوره قاجار بگیرید که مردم هرگز با بهداشت عمومی آشنا نبودند بگیرید تا تصویرسازی امثال میرباقری در سریالهایی مانند مختار که کوزه های تازه از تنور درامده را بجای کوزه های مستعمل دست مردم فقیر، جلو دوربین می بُرد ، انگار که حتی یک کوزه لب پر (یا چرک) هم دست مردم نیست چه رسد به اینکه کوزه ای شکسته هم دیده شود و یا اینکه لباسهای پاره هم میشود بین یک لشکر آدم بر تن کسی کرد و قرار نیست همه افراد لباسهائی سالم داشته باشند و سقف خانه ها و دیوارها همگی سالم باشند و حتی شاخه ای از یک درخت هم شکسته نشده باشد و حتی یک کتاب بشکل کج در کتابخانه دیده نشود... سریال شیک سریالی واقعی و حتی جذاب نمیتواند باشد. بیاد دارم در یک فیلم ، یکی از ستارگان زیباروی هالییود (با آنهمه دبدبه زیبائی) آنقدر گریه کرد که آب بینی اش سرازیر شد و روی لباش پاشید. کارگردان عمدا (حتی به درخواست این بازیگر) آن صحنه را حذف نکرد تا صحنه های واقع گرایانه عرضه شده باشد. اما در کشور ما اگر یک کتاب از یک کتابخانه روی زمین افتاده باشد کارگردان بلند گو را برمیداد و پدر و مادر تهیه کننده و طراح دکور را جلو چشمش می آورد که این چه بساطی است و چرا فلان چیز سرجایش نیست؟! سوال اینجاست: کدام وسیله خانه خود شما در طول شب  و روز سرجایش است که یک شی در یک قاب آنهم در یک خانه تاریخی سرجایش باشد؟! گفتم سریال شاه سریالی شیک است. دوربین هرگز تکان ندارد و هرگز روی دست نیست. عادت ما ایرانیهاست که برای فیلمبرداری حتما و در تمام صحنه هایی که قرار است دوربین حرکتی داشته باشد، ریل بکاریم و دوربین را هل دهیم. عادت نکرده ایم که میشود سکانس هایی را دوربین بر دوش درحالیکه میدویم یا ما را میدوانند بدویم یا راه رویم که به واقع نمائی آن هم کمکی کرده باشیم.

سریال فاقد ضرباهنگ تند است. تعلیق و تدوین خاص در برخی صحنه ها از الزامات فیلمسازی است. این سریال مرا به یاد سریال یوسف پیامبر سلحشور می اندازد که تاترگونه و سرصبر باید همه صحبتها ادا شود تا به صحنه بعدی برویم. انگار که هرگز نباید دل تماشگر در یک صحنه بلرزد یا تکانی بخود دهد. کجاست ضرباهنگهای فیلمی مثل واترلو که آنهم تاریخ را بیان میکرد؟ کجاست تعلیق فیلمی چون 9 ساعت به راما که زندگی گاندی را به نمایش میگذارد؟

من در مورد این سریال صحبت زیاد دارم و ترجیح میدهم پس از اتمام آن یا رسیدنش به نقطه ای خاص ، مجددا از آن بگویم. اما در هر شکل ساخت این سریال تلاشی قابل ستایش و در خور تامل است که زحمت بسیاری از عوامل سینمای ایران در آن دخیل بوده است.



RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - شهرزاد - ۷-۱۰-۱۳۹۴ ۱۲:۱۳ صبح

[تصویر: 14512488952.jpg]





نوبتی هم باشه حالا نوبت کرمانیهاست:


شما هم با من هم عقیده اید که "شهرزاد" خیلی زیباست
قبل از اینکه بخواهم ادامه بدم باید به دوستان گلم بگم هرگونه تشابهی بین نام این سریال و نام من خیلی خیلی اتفاقیست.


سریال شهرزاد را   می توان جزو موفق ترین سریال های تولید شده پس از انقلاب ایران دانست، اما در آخرین قسمت پخش شده این سریال به شهر و مردم کرمان  توهین شده . در دقایق ۲۵ تا ۲۸ قسمت هشتم این سریال که مدتی پیش  پخش شده ، پریناز ایزدیار که نقش شیرین، دختری افاده ای و ایرادگیر، را بازی می کند، پس از سه ماه اقامت در کرمان به تهران و نزد پدرش برمی گردد.


شیرین که بدلیل مشکلات خانوادگی به کرمان و نزد عمه اش سفر کرده و پس از سه ماه به تهران برگشته ابتدا در پاسخ به این سوال پدرش که می پرسد " انگار خیلی خوش گذشته که دو هفته شده سه ماه؟" می گوید: خوش که چه عرض کنم آقا جون، تهرون کجا بقیه جاها کجا، همش خاکی خلی، در و داهاتی. شیرین چند دقیقه بعد و هنگام صحبت کردن با پسرعمویش "قباد" هم ابتدا در پاسخ به این سوال قباد که می پرسد "خوش گذشت؟" با لحن تمسخر آمیزی می گوید "خیلی" و چند دقیقه بعد با گفتن این جمله که انتظار سوغاتی نداشته باشید و چی می آوردم که بهترش اینجا نباشد می گوید: خفه شدم از اینقد که آن جا (کرمان) همه چی بوی خاک و خل و پهن می داد.
 

دیالوگ های بالا که از سوی شیرین در این سریال گفته شده باعت شد کرمانی ها رنجیده خاطر شوند. "داهاتی" خطاب کردن کرمانی ها و " بوی پهن دادن همه چیز در کرمان" باعث شده تا صدای کرمانی ها دربیاد.


وقتی بیشتر پیگیر خبر شدم متوجه شدم محمد مهدی زاهدی گفته است :از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواهیم با این موضوع برخورد کنند و نسبت به جمع آوری آن اقدام کنند و شکایت به قوه قضاییه نیز انجام شود که خود ما هم پیگیر آن هستیم.





امیدوارم ختم به خیر بشه من این سریال را خیلی دوست دارم و به جایی نرسه که وسط کار همه چیز رو جمع کنند. البته شنیدم اقای فتحی برای عذر خواهی مجبور شده داستان سریال را لو بده و گفته تا قسمت یازدهم صبر کنید چون معلوم میشه که خانواده شیرین اصلا کرمانی نیستند.




واقعا چه وضعی شده. کارگردانها باید با ترس و لرز سریال بسازند. خوشبختانه کرمانیها مردم باگذشت و خوبی هستند وگرنه معلوم نبود تا حالا چی بر سر اقای فتحی میاوردند.






[تصویر: 14512488951.jpg]



RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - شهرزاد - ۱۴-۱۰-۱۳۹۴ ۰۱:۲۱ صبح

راست یا دروغ این خبر به پای کسانیکه آنرا نشر داده اند. امیدوارم درست نباشد. اما مثل اینکه  یکسری اتفاقات در حال وقوع است.

رابعه اسکویی که بیشتر به واسطه حضورش در آثار کمدی شناخته می شود به تازگی از ایران مهاجرت کرده تا در تولیدات شبکه ماهواره ای جم حضور یابد.
یکی از فیلمنامه نویسان کشورمان که از دوستان نزدیک اسکویی است با تأیید این خبر گفت: او اخیراَ از کشور خارج شده و آنطور که شنیده ام حکم ممنوع الکاری او هم به خاطر همین مسئله اعلام شده و قطعی است.
خبرنگاری  تلاش کرد تا در تماس با اسکویی که از جزئیات این خبر آگاه شود که تلفن همراه این بازیگر خاموش بود.
این بازیگر متولد سال ۱۳۴۵ در تهران است و فیلم ویدئویی الم شنگه و فیلم های شیر تو شیر، ننه نقلی، دزدان خیابان جردن، آینه های روبه رو، پوپک و مش ماشاالله از جمله آخرین فیلم های سینمایی او هستند.

طبق شنیده ها اسکویی برای بازی در یک فیلم ویدئویی به خارج از کشور مهاجرت کرده است و امیدواریم با وجود تأیید دوست نزدیک او شائبه  حضور او در شبکه های ماهواره ای صحت نداشته باشد و این هنرمند به کشور بازگردد و گرفتار حاشیه نشود.
پیش از این در دو سه ماه اخیر تعدادی از بازیگران ایرانی به شبکه ماهواره ای جم پیوسته اند که چکامه چمن ماه، مانی کسرائیان  و صدف طاهریان از جمله آنان هستند.



RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۲۶-۱۰-۱۳۹۴ ۰۸:۵۸ صبح

سریال شهرزاد پر از اشکالات تاریخی است. ظاهرا نویسنده یا نویسندگان اثر صرفا با توجه به محتوای اثر عاشق بوده اند و تاریخ را بطور کامل کنار گذاشته اند
فرصتی اگر بود بطور کامل به چندین مورد اشکال تاریخی اشاره خواهم کرد اما کسانی که تا قسمت های آخیر این سریال را دنبال کرده باشند نکته خاصی را که عرض میکنم حتما متوجه خواهند شد

داستان این سریال مربوط به دهه 30 هجری است. اما در این سریال شاهد اکران فیلمهای کازابلانکا و بربادرفته در سینماهای آنزمان هستیم. (هر دو فیلم برباد رفته و کازابلانکا در اوایل دهه 40 در ایران دوبله و اکران شدند و نه در دهه 30 ).

جالب تر آنکه در سینمای آنزمان شاهد پخش دوبله دوم (دوبله ویدیوئی) برباد رفته هستیم که در سال 1354 انجام شده است (دوبله در دسترس)!  حال شما قضاوت کنید 1354 کجا و دهه 1330 کجا ! ناشی گری از این بالاتر؟!!


درخصوص توهین به کرمانی ها هم واقعا نمیدانم چه باید گفت...
جائی که بلافاصله در سریال از کرمانی ها (از مهربانی هایشان ، از مهمان نوازی هایشان ، از انسانیتشان) تعریف و تمجید میشود و از زبان علی نصیریان میشنویم که ما هفت نسل تهرانی هستیم اما خواهرم وقتی با یک افسر ژاندامری ازدواج کرد و به کرمان رفت آنقدر محو خوبی مردم کرمان شد که در آنجا ماندگار شد و هرگز به تهران برنگشت ، واقعا چه جای دیدن یک پٍهٍن! مردم ما عادت دارند تعریف و تمجید ها را نشنوند اما به محض دیدن یک لکه آنرا به خود بگیرند. چطور وقتی از شما تعریف و تمجید (در حد غلو) میشود فریاد برنمی آورید : نه بخدا اینطورها که هم نیست و به این شوری شور ماها خوب نیستیم ... اما وقتی کوچکترین صحبت منفی میشود خیزید و خز آرید که هنگام خزان است؟! سریال پایتخت تماما و در 4 فصل در مدح شمالیها و انسانیت آنها و تبلیغ زبان انها صحبت کرد. اما یک جمله کافی بود تا کل سریال را بر باد دهد. اینگونه برخوردها نشانه تمدن نیست. تمدن جائی است که به همان اندازه که از نقد ناراحت میشویم از تعریف هم ناراحت شویم. برائت از بدی وقتی ارزشمند است که برائت از تمجید را هم برنتابیم


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - شهرزاد - ۳۰-۱۰-۱۳۹۴ ۱۱:۳۹ عصر

بنظر من جناب منصور باید عنوان این تاپیک را عوض کنند و بجای اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون بگذارند انتقاد از رویدادهای رادیو و تلویزیون چون پستهای این تاپیک یه جورایی به سمت انتقاد میل کرده. در تایید این موضوع باز هم باید خبری از انتقاد از تلویزیون را برای دوستانم ارسال کنم. انتقاد مهراب قاسم خانی از این تبلیغات های اعصاب خرد کنی رسانه ملی خیلی هم بیجا نیست.هرچند این یک ابراز نظر شخصیه اما باید عرض کنم که از نوع طنز و قلم مهراب قاسمخانی لذت می برم.
مهراب قاسم‌خانی با اشتراک گذاشتن عکسی از آرم تبلیغات بازرگانی رسانه ملی نسبت به وضعیت آگهی‌های تبلیغاتی انتقاد کرد.مهراب در این باره نوشت: «زن و مرد جوانى وارد کارگاهى خاک گرفته و متروک میشوند. مرد با نارضایتى شکایت میکند که بیخود از آن سر دنیا آمده و این کارگاه به درد نمیخورد و زن پاسخ میدهد که پس از فوت پدرشان اولین بار است که به اینجا آمده…زن و مرد جوان در خانه هستند و زن دفترچه پس انداز بانکى را به مرد نشان میدهد که از بین وسائل پدرشان پیدا کرده است… زن و مرد جوان در بانک متوجه میشوند که پدرشان برایشان پولى هم به ارث گذاشته و لبخندى به هم میزنند و میگویند که حالا آن کارگاه به دردشان میخورد…


حتماً الان فکر میکنید این داستان یه سریاله و این زن و مرد شخصیت هاى بدجنس و مال پرست داستان هستن که چشمشون دنبال مال پدرشون بوده ولى سخت در اشتباهید. این تیزر حساب سپرده یه بانکه که امشب توى تلویزیون دیدمش با چشماى خودم. به جان خودم توى صحنه آخر لبخند شیطانى زن و مرده به هم رو که دیدم مو به تنم راست شد
.ن

تیجه اخلاقى:
پدران مرحومى که براى فرزاندانشان ملک به ارث میذارن بدون این که پول قابل توجهى هم ضمیمه اش کنن پدران خیلى بى فکرى هستن که ارزش نداره به خاطرشون از اون سر دنیا بیایید.

نتیجه حرفه اى:
مشاور تبلیغاتى خوب از نون شب هم واجب تره.

نتیجه تفریحى:
ترکیب سفارش دهنده خوش ذوق و سفارش گیرنده خلاق ترکیب خیلى بانمکیه که میتونه لحظات شادى رو براى بیننده ها رقم بزنه

نتیجه فنى:
اینترنت چیزى است که گوگل دارد و میشود به کمک آن فهمید که در دنیا چه خبر است
 

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱-۱۱-۱۳۹۴ ۰۹:۰۱ صبح

سریال کیمیا از آن دست سریالهائی است که همه چیز دارد و در عین حال هیچ ندارد.
یک داستان بی سروته (که گوئی هرگز پایانی نخواهد داشت) ، با بودجه ای کلان ( که سیما از پول این ملت خرج میکند) ، با یک دوجین بازیگر (که همگی سرگردان فیلمنامه ای بی هدفند) ، با چند میلیون بیننده (که هرشب خود هم نمیدانند دنبال کدام داستان و کدام قهرمان هستند).

روایت زندگی آدمها اگرچه شالوده اصلی همه فیلمها و سریالهاست اما اگر خود زندگی (آنگونه که هست) تبدیل به فیلم شود کوچکترین جذابیتی نخواهد داشت. آنچه به یک فیلم جذابیت میدهد پالایش داستان یک زندگی ، ایجاد تعلیق ، بردن داستان در مسیری غیرقابل پیش بینی ، ایجاد ضرباهنگ ، بازی با احساسات بیننده ، استفاده از نمادها و عناصر و غیره است که ما آنرا سینما می نامیم. اینکه یک دوربین را بکاریم و از داستان زندگی یک نفر فیلم بگیریم و بعد آنرا مونتاژ کنیم و بگوئیم 30 سال زندگی یک نفر را یک سریال 100 قسمتی کرده ایم و ملت بیائید تماشا کنید اسمش سینما نیست . حتی اگر این داستان پر از قصه و انواع آدمها باشد.

در کیمیا همه آدمهای بد محکوم به نابودی و مرگ هستند  و همه آدمهای خوب محکوم به ماندن (حتی اگر اسیر شوند ، حتی اگر زیر توپ و تانک روند ، حتی اگر از کوه سقوط کنند ، حتی اگر با تریلی تصادف کنند ). در کیمیا گذشت زمان فقط موی آدمها را سفید میکند و عینکی بزرگ بر چشمها می نشاند. نه صداها پیر میشوند ، نه پوستها چروک می افتد ، نه کمرها خمیده میشود ... داستان هرگز یک دست نیست. حتی تو در تو هم نیست. حتی داستانها موازی هم نیستند. بارها داستان به انتها میرسد و با یک پیچ و یک عنصر باقیمانده 30 قسمت دیگر به سریال اضافه میشود. فرخ مرده زنده می ماند تا 50 قسمت دیگر به سریال اضافه شود که در نهایت همین آدم چه کند؟ هیچ. بیاید و زندگی دخترش را ببیند و بعد سرش را بگذارد و بمیرد. وقتی شخصیتی براساس فیلمنامه زنده می ماند ، در پس این زنده ماندن باید کاری ناتمام تمام شود. کدام کار فرخ پارسا با بازگشت او تمام میشود؟ تحویل چند سند و مدرک و شمش طلا چه دردی از چه کسی دوا کرد و یا مثلا اهمیت آنها چه بود جز آنکه فقط گفته میشد مهم است! کدام کار پسر در بند و اسیر با بازگشتش تمام میشود و اصولا فیلمنامه، اینها را برای چه هدفی زندگی نگه میدارد؟ که فقط بازگردند تا کیمیا و خانواده از زنده بودنشان خوشحال شوند؟! این مشکل فقط مختص سریال کیمیا نیست، فلاکت و سردرگرمی تمام فیلمنامه های ایرانی است.

کیمیا حتی مفاهیم عشق را هم به مسخره میگیرد. خانواده را هم به چالش می کشد و آنرا محیطی میداند که میشود براحتی آنرا از هم پاشید. حتی بخاطر یک ظن. حتی ظن درست. میتوان براحتی به کسی گفت بله و سپس گفت نه.نه تابی و نه تحملی. نه سوختنی و نه سوزاندنی. کیمیا داستان عشق هایی بادکنکی است که تحت تاثیر همه چیز میتواند باشد و از هربادی متاثر شود جز دل. داستان کیمیا پر از اغلاط فیلمنامه ای است. خواهر آرش که از او متنفر است چرا باید در فراری دادن آزاده به او کمک کند؟ آیا به این خاطر که چون بد است و بدها باید در پایان ، همه هوای هم را داشته باشند کنار او باشد؟ یک دختر از ژن مردمان جنوب بنام آزاده ، چطور میشود که در پس از 20 سال، سیمایش تبدیل به یک دختر دو رگه فرانسوی - ایرانی میشود که به تبع داستان باید چهره اش جذاب هم داشته باشد تا به مظلومیت او هم کمک کند؟! فیلمنامه نویس های امروزین ما متاسفانه حتی نشانی از فیلمنامه نویسان کهنه کار نسل قبلی هم ندارند چه رسد به اینکه ایده های جدیدتر را در پس  داستانهائی جذابتر بیان کنند. سعید مطلبی بعنوان یکی از فیلمنامه نویسان نسل قبلی سینمای ایران هنوز زنده است. او پیش از انقلاب اکثر فیلمنامه های ایرج قادری را می نوشت. بسیاری از فیلمهای پرفروش تاریخ سینمای ایران کار اوست. این شخص براحتی میتواند شما را درگیر داستانی کند که هرگز نتوانید از فکر به آن و ادامه آن خلاص شوید. او در سالهای اخیر داستان سریال ستایش را نوشت که هنوز هم ادامه دارد. قدرت کلام او و بهره گیری از ادبیات کهن بسیار قوی است و ... به شخصه فیلمنامه های او را هم تایید نمیکنم چون شخصیتهای امروزینش هم نخ نما و کهنه هستند و سبک ایجاد یک خط فرضی که همه آدمهای خوب یک طرف آن هستند و آدمهای بد طرف دیگر در کارهای وی بارز و آشکار است ( اصولا هیچ فیلم نامه نویسی در تاریخ سینمای ایران زاده نشده ک بتواند داستانی خلق کند که در ته داستان ما متوجه شویم کسی که از ابتدای داستان ما او را انسانی بد میدانستیم خوب بوده است و یا بالعکس. آدمها در فیلمهای ایرانی اگر هم قرار باشد عوض شوند در ته قصه و موقع مرگ عوض شده توبه میکنند ، نه اینکه بیننده نداند او پیش از این بد بوده یا خوب. در فیلم های ایرانی از ابتدا تا پایان فیلم خط کشی گذاشته میشود و آدمهای خوب یک سمت خط کش قرار میگیرند و آدمهای بد طرف دیگر این خط کش) . با اینهمه فیلمنامه نویسانی مثل سعید مطلبی آنقدر باهوش هستند که برای داستان خود قهرمان خیالی بسازند و این قهرمان را در حوادث مختلف داستان خود سردرگم کنند ، بیازمایند و به چالش کشند تا خود بیننده قضاوت کند که این شخصیت تا چه حد خوبست و تا چه حد بد. اما در داستانی مثل کیمیا ، فیلم نامه نویس و کارگردان آنقدر دچار سردرگمی هستند که حتی خود هم نمیدانند شخصیتی مثل آرش را آیا میتوان خوب دانست یا بد. این ندانستن از آن جهت نیست که بخواهند یا بلد باشند شخصیتی خاکستری خلق کنند بلکه بدان جهت است که هرگز نمیدانند و نمیتوانند حتی مطابق با همان خط کش قدیمی فیلمنامه نویسی در ایران آرش را کجای این خط کش قرار دهند.

کیمیا با تمام کاستیها در یک فاکتور موفق است. صحنه های جنگی این فیلم بشدت دیدنی و خوب از کار درآمده. پش از این حتی در کار کارگردانان قهار سینمای جنگ در ایران (مانند حاتمی کیا یا ملاقلی پور و یا حتی در تک فیلمهایی که در این بخش تهیه شده اند : مانند کیمیای درویش) به این زیبائی شاهد صحنه های جنگ در داخل شهر نبوده ایم. صحنه به اسارت گرفته شدن برادر کیمیا (در زمانی که به گل و گلای افتاده) مرا یاد صحنه ای عجیب از جنگ انداخت که نقاشی آن سالها روی دیوارها بود. کودکی با لباس جنگ و سربازی (حدودا 15 تا 20 ساله) که داخل گل و لای بود و سر و سینه و یک دستش را بالا آورده بود و کمک میخواست و اسلحه روی زمین و در دستانش بود (یا چیزی شبیه به این). این صحنه دقیقا در لحظه اسارت برادر کیمیا نشان داده شد و کار فوق العاده ای بود. صحنه ها فریم به فریم با واقعیت ها و عکسهای جنگ در دل خرمشهر مطابقت داشت و سریال کیمیا از این جهت میتواند یکی از فیلمهای خوب سینمای جنگ به حساب آید.

[تصویر: 14533535461.jpg]

 

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱۴-۱۱-۱۳۹۴ ۰۲:۲۲ عصر

جای بسی تاسف است که صداوسیما که باید در اصلاح و ترویج زبان فارسی کوشا باشد خود دست به تولید اصطلاحات غلط می برد و در ترویج آن نیز کوشاست! اخیرا اصطلاحاتی مانند "کاشف بعمل آمد" یا "من هم پایه هستم" و امثالهم نه تنها در بخش خبری سیما ، بلکه در سریالهای تلویزیونی هم شنیده میشود. جای مرحوم حاتمی خالیست تا ببیند دانشگاه مردم (تلویزیون) چگونه بعمد دست به تخریب زبان فارسی زده است. کاشف فعل نیست. کاشف فاعل است. ترکیب آن با بعمل آمد واقعا به چه معناست؟ آیا سخت است که بگویند: کشف شد یا مشخص گردید؟ پایه بودن اصطلاحی است مربوط به گوشی بازان و دوست بازان وادی نت و شبکه های مجازی. کجای ادبیات فارسی وفادار بودن را با پایه بودن معنا کرده اند یا در کدام لغتنامه چنین اصطلاحی وجود داشته است که ما بی خبریم؟


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۲۳-۱۱-۱۳۹۴ ۰۹:۳۵ عصر

اینطور که گفته میشود خانم مهراوه شریفی نیا (بازیگر نقش کیمیا در سریال کیمیا) اجازه نداده اند در بازه ی گذشت بیست و چند سال در این سریال حتی یک خط روی چهره مبارک انداخته شود تا مبادا با پیر شدن ، زشت شوند و خللی در (مثلا) زیبائی نامبرده حادث شود! خاک عالم بر سر کارگردان و تهیه کننده ای که چنین اعجوبه ای را (به واسطه خواستش) با پس گردنی از این سریال بیرون نمی اندازند و بازیگری دیگر را جایگزین ایشان نمیکنند تا پیری های این نقش را بازی کند. در واقع جناب آقای جواد افشار (کارگردان نسبتا قدیمی این سریال) ترجیح میدهد گذشت 20 سال را بر چهره مبارک این خانم فقط با زدن یک عینک و توصیه به ایشان که : چشمانت را کمی تنگ تر کن چون پیرزنها چشمشان تنگتر است  و اگر جاهائی هم شاد شدید مشکلی نیست چشم خود را گشاد نمائید.

این نوبرانه بازیگری که در این وادی حتی هِر را از نِر تشخیص نمیدهد هنوز نمیداند وقتی نقش کیمیا را بازی میکند ، مهراوه خانم نیست. هنوز نمیداند که این کیمیاست که باید پیر شود نه مهراوه. هنوز نمیداند که یک نقش هیچ ارتباطی به خود بازیگر ندارد که اگر در قالب یک نقش زشتش کردند ، پیرش کردند ، قاتلش کردند ، سیاهش کردند این سیاهی ها به نقش برمیگردد نه به بازیگر ، که به عوامل سریال دستور دهد حق ندارید مرا پیرکنید چون زشت میشوم! کدام بیننده احمقی باور کرد که دختر این خانم از خودش 25 سال بچه تر است؟ یاد بهروز وثوقی بخیر که اجازه داد آن گریمور ایتالیائی در سوته دلان کله اش را شبیه یک هندوانه افقی کند تا به نقش یک دیوانه نزدیکتر شود ... و یاد هم او بخیر که برای فیلم گوزنها چندماه بین معتادها زندگی کرد و هرآنچه از سیاهی و پلیدی بود بر چهره خود مالید تا همگان باور کنند او یک هروئینی به تمام معناست ... و یاد باربارا استریسند بخیر که با آن همه سابقه بازیگری و خوانندگی ، وقتی در یک فیلم به شکلی فجیع کتک میخورد اجازه داد تا پاشیدن آب بینی اش را در اثر ضربات سیلی از فیلم حذف نکنند تا فیلم واقع گرایانه تر بنظر رسد.. . براستی بازیگران جوان فعلی سینمای ایران بازیگرند یا دلقک؟! دلقک هائی که با گذشت زمان بلد نیستند حتی صدای خود را اندکی پیرتر کنند. شوهرهای دوگانه این خانم در دوره پیری، با صدائی جوان تر از دوران بچگی صحبت میکنند و ... در این میان یک نقش و یک بازیگر در خیل دلقکها گم شد و او رضا کیانیان بود که بواقع یک نابغه بازیگری است.

 
----------------------------
پی نوشت:
هِر را از نِر تشخیص دادن معمولا درخصوص کسانی بکار میرود که در زندگی قادر به تشخیص درست نیستند. میگویند یک نفر بسم الله الرحمن الرحیم  را طوری میخواند که هر و نر (ی) که به رنگ قرمز و سبز مشخص کرده ام را جابجا میخواند . به این شخص میگفتند : تو هنوز قادر به تشخیص هر از نر نیستی چه برسد به اینکه بخواهی تصمیمی سخت را در زندگی بگیری

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱۵-۱-۱۳۹۵ ۰۱:۰۸ عصر

یکی از برنامه خوبی که اخیرا من در سیمای ایران و از شبکه نسیم دیدم مسابقه شب کوک بود. برادران دمیرچی که دو جوان جویای نام و با انگیزه بودند پس از 38 از گذشت انقلاب ، که موسیقی در آن همیشه مورد کم لطفی بوده است به اقدامی جالب دست زدند و مسابقه ای با الگو برداری از نمونه های خارجی آن به نام شب کوک به راه انداختند که طی 6 ماه اخیر در دو سری پخش و در نهایت از بین 210 نفر ، 4 نفر به فینال رسیدند و یک نفر را بعنوان بهترین معرفی کردند. آغازگر چنین تلاشهایی در تلویزیونهای فارسی زبان برنامه آکادمی گوگوش بود که برای اولین بار توسط گوگوش ، خلعتبری و سعیدی و با اجرای رها اعتمادی شکل گرفت و تا سه فصل پیش رفت. بعدها در شبکه من و تو انگلستان برنامه دیگری با همان اصول با نام استیج روی آنتن رفت که توسط کیوان و مرجان عباسی تهیه شد و مجری آن هم رها اعتمادی بود. در این سری از مسابقات انتخابها توسط مردم و از طریق شبکه های مجازی و یا اس ام اس صورت میگرفت...

[تصویر: 145967493681.jpg]

آنچه مهم است اینکه در شبکه های ماهواره ای دست تهیه کنندگان کاملا باز است. از استودیودی بزرگ و خوش رنگ و لعاب با دکورهای عظیم مجهز به دستگاه های دیجیتال بگیرید تا نورپردازیهای خیره کننده و فیلمبرداریهای فوق العاده با دوربینهای ثابت و متحرک. از آزادی رقص و حرکات بدن بگیرید تا آزادی حضور زن و مرد و جذابیتهای بصری آرایش شرکت کنندگان و لباسهایی که ویژه این مسابقات سفارش داده میشوند. حتی وسعت انتخاب ترانه هم وسیع تر است و حتی صحبتهای خودمانی مجری و شرکت کنندگان و داوران هم محدویت خاصی ندارد.

اما در برنامه وطنی ما ، برنامه شب کوک با چنین رقیب هائی پا به میدان گذاشت. خواندن آثار موسیقی وطنی ، با انتخابهایی محدود ، صرفا جماعت مرد ، با دوربینهایی که مانور چندانی در استودیویی کوچک نمیتوانست داشته باشد (علیرغم حضور دو فیلمبردار کهنه کار) ، با دکورهایی معمولی و البته در سری دوم بهتر ، اما با یک مجری تواناتر و با داورانی باسوادتر که بغیر از عزیزم گفتن بلد بودند در محدوده علمی خود چیزهائی غیر از خوب بود هم بگویند. شوخیها رفته رفته زیاد شد و برنامه از حالتی خشک و عصا قورت داده خارج گردید و در مراحل پایانی در نوروز 95 به اوج خود رسید. باربد بابائی پدیده این برنامه که گوئی سالها مجری بوده است همه کاره برنامه بود. از کارگردان هنری بگیرید تا مجری گری. اینبار کارگردانی فنی تلویزیونی را مسعود فروتن (از اساتید فن و خبره اینکار) سپردند و حاصل کار در مرحله دوم بهتر بود.

[تصویر: 1459674937212.jpg]

در محافل رسانه ای انتقادهای زیادی از این برنامه شد. از شکل اجرا بگیرید تا دکور. منتقدین از یاد برده بودند که این برنامه مراحل آغازین خود را با چنان شرایطی که گفته شد آنهم در رقابت با کسانی که ده ها سال است خبره این کارند شروع کرده اند. آنها غافل بودند که سیمای ما تا دیروز حتی رخصت نمیداد کسی جلو دوربین بخندد اما امروزه مجبور است تا با برنامه هایی چون خندوانه به خنده هم فکر کند. سیمائی که تا دیروز حتی رخصت نمیداد کسی مقابل دوربین بشکل زنده آوازی بخواند و خواندنیها تماما لب زدن بود و بس. سیمائی که حضور زن را در محافل موسیقی لکه ننگ میدانست اما دیدیم و می بینیم که به آرامی این محدودیتها کنار میروند... مطمئنا برنامه ای چون شب کوک بزودی یکی از بهترینهای سیما خواهد بود چنانکه در همین مدت کوتاه هم موفق بود

تنها آرزوی من طراحی یک مسابقه با چنین شمایلی با اصول خوانندگی موسیقی سنتی و کلاسیک ما و حضور کسانی چون شجریان ، ناظری  و دیگرانی که عمری را در این هنر گذاشته اند بعنوان داور است. آموختنی ها از موسیقی سنتی و صحبتهای داوران این رده بسیار بیشتر از موسیقی پاپ و جاز است. ملت ما تشنه آموختن موسیقی است و موسیقی روغن صافکاری دستگاه ذهن و روح آدمی.

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - کاربر حذف شده10 - ۱۲-۲-۱۳۹۵ ۱۱:۵۸ عصر

[تصویر: 1462134071622.jpg]




طی یکهفته گذشته شبکه نمایش نوید باز پخش سریالی را می دهد که اگر آنرا صدباره دیده باشید باز هم می خواهید ببینید. آلفرد هیچکاک تقدیم می کند. مجموعه ای که در سال 1955 بمدت هفت سال میهمان خانه های مردم آمریکا بود. شبکه چهار صدا و سیما ، سه سال پیش پخش این مجموعه را آغاز نموده بود. پخش چنین سریالی از شبکه چهار کمی عجیب بود. در نوروز سال 1392 این سریال هر شب از شبکه چهار پخش می گردید. پس از آن از 22 فروردین همان سال پنج شنبه ها ساعت 23:15 پخش این مجموعه ادامه پیدا نمود.
مجموعه آلفرد هیچکاک تقدیم می کند حالا قرار است مجددا از شبکه نمایش باز پخش شود. از زمان ساخت این سریال 60 سال گذشته است اما با دیدن آن گذشت زمان و کهنگی را در این مجموعه حس نخواهید کرد. هیچکاک در این سریال موفق می شود تا در هر قسمت بمدت 25 دقیقه بیننده خود را معلق نگه دارد. اینکه جنایتی رخ دهد و سپس همه بدنبال آن باشند که :
این جنایت چگونه رخ داده است ؟
توسط چه کسی رخ داده است ؟
جنایت با چه انگیزه ای رخ داده است ؟
آیا مجرم شناسایی می شود؟
چگونه شناسایی می شود؟
آیا دستگیر می شود ؟
توسط چه کسی دستگیر می شود؟
و از همه مهمتر آیا بیننده از ابتدای فیلم می تواند به ماهیت مجرم پی ببرد ؟

همه این ماجرا طی 25 دقیقه، خیلی ظریف و شیک فرم داده می شود و شما حتی از یک سکانس آن خسته نمی شوید و برعکس بسیار لذت هم می برید. تا قبل از شروع این سریال از شبکه نمایش من سعی می کنم اطلاعات تکمیلی خود را در خصوص معرفی این سریال جمع آوری کنم و آنرا در تاپیک معرفی سریالهای قدیمی خارجی خدمت شما ارایه نمایم. البته در آنجا بنده به معرفی سریال و عوامل سازنده آن می پردازم و به خود جرات نقد آنرا نمی دهم. هرچند که افتخار شاگردی یکی از بزرگترین هیچکاک شناسان سینما نصیبم شده است اما با وجود این هرگز جسارت نقد این سریال را نخواهم داشت .
دیدن یک جنایت تمام رنگی در غالب یک سریال سیاه و سفید لطف بسیاری خواهد داشت.
 

[تصویر: 1462134450191.jpg]




 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - برو بیکر - ۲۳-۲-۱۳۹۵ ۰۹:۰۲ عصر

در مراسم رونمایی مستند پرتره استاد جلال مقامی فرصتی پیش آمد تا با جناب تاجیک ریاست جوان شبکه مستند آشنا شوم. هنگام سخنرانی ایشان در مراسم جناب تاجیک با شور و حرارت خاصی صحبت می کردند و نشان دادند مدیر فعال و با انرژی و با انگیزه ای هستند. اما در پی استعفای جناب سرافراز ریاست سازمان این خبر امروز بسیار مرا شوکه نمود:




[تصویر: 1463073989181.jpg]

امیر تاجیک، مدیر شبکه مستند سیما از سمت خود در این شبکه استعفا داد.

 به گزارش خبرگزاری تسنیم، امیر تاجیک که در 25 آذر سال 93 حکم خود را از علی‌اصغر پورمحمدی، معاون سیما تحویل گرفت، به‌مدت 17 ماه عهده‌دار مدیریت شبکه مستند بود.
 وی متولد سال 60 فارغ التحصیل ادبیات انگلیسی، مستندساز، داور جشنواره‌های مستند داخلی و بین المللی، عضو شبکه مستندسازان اروپا و مدیر تولید و مستند شبکه تلویزیونی پرس تی‌وی بوده است.

 در ایام مدیریت تاجیک در شبکه مستند اقداماتی چون HD شدن پخش شبکه مستند، حمایت از مستندسازان جوان و تولید ده‌ها فیلم بلند مستند و برگزاری مراسم رونمایی و معرفی آثار، راه‌اندازی اتاق شمس با حضور بزرگان سینمای مستند ایران، حضور آثار شبکه در جشنواره‌های مختلف سینمایی، امضای تفاهم‌نامه همکاری با مراکز، استانداری‌ها و نهادهای مختلف و... به وقوع پیوسته است.

 وی همچنین در این مدت داوری بخش مستند سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر را نیز بر کارنامه خود اضافه کرد.تاجیک تقاضای استعفای خود را عصر روز چهارشنبه 22 اردیبهشت به معاون سیمای رسانه ملی ارائه کرد.
در متن استعفای امیر تاجیک آمده است:


هو الحق

جناب آقای دکتر پورمحمدی

معاون محترم سیما



با سلام

روزی که مدیریت شبکه مستند را تحویل گرفتم با خود عهد کردم «حق» و «عدالت» را هرگز از یاد نبرم، به نام مصلحت پا کج نگذارم و از خیانت‌هایی که در امانت مردم می‌شود، چشم نپوشم.
 مهم نبوده و نیست که مسئولیت‌هایی این‌چنین تا چه‌زمانی در دستان ماست، آنچه در ذهن و اندیشه ما دغدغه بود، هدایت صحیح در این مسیر پرپیچ و خم بود و اینکه بتوان آنچه را از گذشته به دست ما رسیده است توسعه و ارتقا بخشیم.

 در تمام این مدت با کمک همکاران تلاشگر و متعهدم، سعی نمودیم در مسیر حرفه‌ای و عقلانی حرکت کنیم. از ظرفیت‌های عرصه مستند و مستندسازان جوان و خلاق استفاده کنیم و آنان را که جایی برای عرض اندام نداشتند به کار گیریم، فضایی خوب، پرانگیزه و بانشاط خلق کنیم تا مستند و مستندسازی در چنین بستری جایگاه دوباره خود را پیدا کند. صد البته که امروز آمار و ارقام معتبر نتایج این اقدامات را به‌خوبی توصیف می‌کند.

 به‌گواه آمارهای رسمی (پیوست)، افزایش دورقمی درصد بینندگان شبکه مستند و اقبال بخش قابل توجهی از جامعه به این شبکه، بزرگ‌ترین و بهترین نتیجه‌ای بود که رخ داد، همه اینها در شرایطی رقم خورد که بنا به گواه همگان سازمان صداوسیما بد‌ترین شرایط مالی تاریخ خود را تجربه می‌کرد.
 مدیریت همه شبکه‌ها علی الخصوص شبکه مستند سعی کرد با حذف هزینه‌های اضافی و صرفه جویی، در راستای اقتصاد مقاومتی قدم بردارد و از کمترین امکانات بیشترین فرصت‌ها را بسازد.

 حذف پست‌های غیرضروری و صوری، انعقاد قرارداد‌های کاری منصفانه و منطقی با تهیه کننده‌ها و قطع همکاری با افرادی که کمترین بازدهی ممکن را به‌نسبت حقوقی که می‌گرفتند داشتند، از جمله اقدامات اساسی شبکه بود که نتیجه آن، حرکت در مسیر چابک سازی، از منویات رهبر معظم انقلاب، و تولید آثار اندک اما باکیفیت بود.
 در طول این هجده ماه مستندسازانی که لایق بودند و کاربلد، به کار گرفته شدند و افرادی که رابطه‌شان با شبکه بر مبنایی غیر از تخصص بود، کنار رفتند. بی‌شک افزایش آمار مخاطبان از دل همین اقدامات به وجود آمد و مردم به افراد متخصصی که در شبکه شروع به فعالیت کردند، اعتماد نمودند. شبکه مستند، امروز آئینه جامعه ایران اسلامی است.

 در این میان البته طبیعی بود با برخی تهمت‌ها و کارشکنی‌ها مواجه شویم که با توکل به خدا و تأسی به قانون و شفاف سازی سازمانی در مقابل آنان ایستادیم. آینده و آیندگان نیز در مورد حقیر و فعالیت‌های شبکه مستند قضاوت خواهند کرد.
 حقی اگر زایل شد خدا و بنده ستم‌دیده او بر حقیر ببخشاید و بداند نیتی جز حرکت در مسیر پیشرفت و استیفای حقوق کسانی که بر عرصه رسانه حق داشتند، نداشتم.هرآنچه مشورت کردیم، فهمیدیم و عمل کردیم، برای خدمت رسانی به مردم بود. با ابزار علم و ایمان به‌سمت رضایت خدا و خلق خدا حرکت کردیم. آنچه گذشت ادای وظیفه بود نسبت به حکم خدمتی که دریافت نمودیم.

قضاوت بر نتیجه‌ای که در این هجده ماه به دست آمد، با مردم، و پاداش و اجری اگر داشت با خداوند کریم.
 در پایان از حمایت‌های دکتر سرافراز، رئیس پاکدست رسانه ملی و همچنین جناب‌عالی از روال توسعه سینمای مستند در سازمان صدا و سیما تشکر می‌نمایم. برای شبکه مستند و همکاران عزیز و پرتلاشم در این شبکه آرزوی موفقیت و بهروزی می‌کنم و بدین‌وسیله استعفای خود را از سمت مدیریت شبکه مستند اعلام می‌دارم. بدیهی است تا معرفی سرپرست جدید، شبکه را اداره خواهم نمود.


والسلام علی عبادالله الصالحین

امیر تاجیک

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - شهرزاد - ۹-۳-۱۳۹۵ ۱۲:۵۶ صبح

گویا برنامه چند شب پیش خندوانه که از بدل های مرتضی پاشایی دعوت کرده بود با واکنش منفی پدر و برادر مرتضی پاشایی روبرو شده است.


واکنش ها به برنامه «خندوانه» همچنان ادامه دارد و این بار پدر خواننده «یکی هست» در نامه‌ای نسبت به عوامل و دست اندرکاران این برنامه واکنش نشان داد.

ناصر پاشایی پس از پخش برنامه شب گذشته «خندوانه» که با دعوت از چند بدل مرتضی پاشایی، خبرساز شد، نامه‌ اعتراض آمیزی را منتشر کرده است که در ادامه آنرا می‌خوانید:


با سلام به عزیزان دلم


دیدیم که در برنامه‌ای طنز در یکی از شبکه‌ها با دعوت کردن از چند نفر از اشخاصی که الگوی خود را مرتضی عزیزم معرفی کردند حواشی جدیدی بعد از گذشت حدود دو سال از پرواز فرزندم ایجاد شد.


دو نکته در اینجا قابل تامل است؛


اولا اشتباه برنامه سازان و مجری برنامه ای که مد نظر است در اینست که درک کردن احساس مردمی که به مرتضی عشق میورزیدند کار ساده ای نیست و از عهده هر شخصی بر نمی آید . و این سوال که شما چرا مرتضی پاشایی را اسطوره خود میدانید سوال بجا و صحیحی نیست . تفاوت دیدگاههای به ظاهر روشنفکرانه ای که بدنبال دلایل جامعه شناسانه و منتقدانه این هستند و دید گاه مردمی که عاشقانه مرتضی را دوست دارند که میلیونها نفر هستند در اینست که عشق دلیل نمی خواهد ، اینکه مرتضی نغمه غم انگیزِ وجود انسانها را شنیده بود و با صدای آسمانی و ملودی های کم نظیرش ترکیبی دلنشین را به مردم ارائه می داد .


خوشبختانه مردم کشور ما بسیار ریز بین و نکته سنج و دقیق هستند و صداقت در رفتار و گفتار و آثار هنرمندان را بسیار خوب میفهمند . مرتضی پاشایی نمونه کامل یک فرد صادق و درستکار و مهربان بود که بی هیچ" شو " و تظاهری کارهای خیرخواهانه ای انجام میداد که حتی در بعضی موارد خانواده اش هم از آن اعمال خیر بی خبر بودند که ما در عصر جاری کمتر کسی را اینگونه میبینیم حال اینکه قصد برنامه ساز و مجری برنامه مذکور از اختصاص دادن یکی از قسمتهای این برنامه به موضوع مرتضی پاشایی چه بوده خداوند شاهد و عالم است اما این نکته محرز است که در برنامه دیشب عمدا یا سهوا به خیل عظیم طرفداران مرتضی پاشایی بی حرمتی شد و اینگونه برداشت شد که مجری برنامه قصد در تخریبِ عشقِ طرفداران میلیونی مرتضی پاشایی دارد .


امیدواریم عوامل برنامه ساز توضیحی برای رفع سو تفاهم در این خصوص داشته باشند.

همیشه دوستتون دارم

ارادتمند ناصر پاشایی

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - شهرزاد - ۲۴-۳-۱۳۹۵ ۰۵:۱۵ عصر

 
رامبد جوان ماجرای استفاده‌ یکی از مخاطبان خندوانه از اسپری اشک آور را در پشت صحنه‌ این برنامه تایید کرد.

خبر درگیری بین دو تماشاگر این برنامه که منجر به استفاده از گاز اشک آور شده بود، به سرعت در شبکه های اجتماعی دست به دست شد و به خبرگزاری ها و سایت‌های خبری هم رسید. رامبد جوان که مهمان کافه خبر بود، اتفاقی را که در پشت صحنه‌ی این برنامه رخداده، شرح داد.

«این بازیگر و کارگردان سینما گفت: روزی ۴۰۰ تا ۵۰۰ تماشاگر به استودیو می آیند. استودیو خندوانه هم منطقه نظامی نیست که ما آنها را بگردیم. روند حضور مردم در خندوانه هم این‌طور است که  با کسانی که از قبل ثبت نام کرده اند تماس گرفته می شود و بعد ازینکه برای یک سری مسائل مثل پوششان توجیه شدند به استودیو می آیند.

او افزود: دیروزهم ساعت افطار که شد اعلام کردیم تا مهمانان ما روزه‌هایشان را باز کنند. .یک مغازه هم آنجا ایجاد کرده‌ایم که کسانی که آنجا در وقت استراحت هستند بتوانند بروند چیزی تهیه کنند و بخورند. یک مخزن بزرگ آب جوش هم تهیه کرده ایم  از قضا آب جوش تمام شده بود بچه ها دوباره آب گرم ریختند داخل مخزن اما برای اینکه کمی قل بخورد سه دقیقه وقت می خواست.

یک آقایی آمده بود و گفته بود که آب جوش را به من بدهید همسرم باردار است،آن یکی دیگر از مهمانان هم مخالفت کرده بود و گفته بود نه. او ادامه داد: در نهایت این دو نفر با هم بحثشان می شود و وسط درگیری آب جوش می‌ریزد روی یکی از آنها.و  آن آقا هم از کیف دور کمرش اسپری اشک آور در می‌آورد و روی صورت آن یکی خالی می‌کند. این اتفاق چون جلوی در استودیو افتاد کل استودیو به گاز اشک آور آلوده شد. از اورژانس آمدند، از آتش نشانی آمدند ،پلیس هم آمد آن آقا را با خودش برد،دو سه نفر از بچه های ما هم روانه بیمارستان شدند. تا دو ساعت هم ضبط برنامه به تعویق افتاد.»
 

پ.ن: وقتی این خبر را خواندم در فکر این بودم که کدامیک برای آقای جوان بیشتر اهمیت اهمیت داشته: اینکه دو ساعت ضبط برنامه به تعویق افتاده یا عمق عدم همزیستی ما و نداشتن گذشت .......


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - کاربر حذف شده4 - ۱۲-۴-۱۳۹۵ ۰۹:۴۰ عصر

[تصویر: 1467482561621.jpg]



بازگشت خاطرات زیر آسمان شهر به تلویزیون در غیاب کیومرث ملک مطیعی و رضا ژیان


سری چهارم سریال «زیر آسمان شهر» به کارگردانی مهران غفوریان، تهیه کنندگی مهران مهام و نویسندگی سیروس میمنت در حال نگارش طرح قرار دارد.

حضور بازیگرانی چون: مهران غفوریان، حمید لولایی، نصرا… رادش، اشکان اشتیاق، ملکه رنجبر در «زیر آسمان شهر۴» قطعی است.

این احتمال می‌رود تا نام سریال تغییر کند، اما ساختار و کلیت فضای داستانی و حتی اغلب بازیگران «زیر آسمان شهر» تغییر نخواهد کرد.

همچنین لوکیشن این سریال به آپارتمانی دیگر منتقل شده و سطح اجتماعی ساکنین بالاتر رفته است. همچنین در این سریال از شخصیت‌های جدید نیز استفاده خواهد شد که به عبارتی تازه به دوران رسیده هستند و در کنار آن درباره موضوع ازدواج و دغدغه جوان‌ها نیز صحبت می‌شود.

«زیر آسمان شهر۴» در بیش از ۵۰ قسمت برای شبکه سه سیما ساخته خواهد شد.

سریال «زیر آسمان شهر ۱ و ۲و ۳» به تهیه کنندگی و کارگردانی مهران غفوریان در دهه ۸۰ تولید شد و در همان زمان با استقبال خوبی از جانب مخاطب مواجه بود که بر همین اساس در سه فصل مقابل دوربین رفت.

در «زیر آسمان شهر۱» که سریالی آپارتمانی بود، بازیگرانی چون: حمید لولایی، ملکه رنجبر، مهران غفوریان، رضا ژیان، زنده یاد کیومرث ملک مطیعی، نصرالله رادش، یوسف تیموری، معصومه کریمی، آرام جعفری، اشکان اشتیاق و… به ایفای نقش پرداخته‌اند.

منبع : فارس نیوز
من این خبر رو به این دلیل اینجا آوردم چون اولا با این سریال خیلی خاطره دارم و دوما دیدم در تمام خبرهای خبرگزاریها بخاطر محدودیت در ذکر نام کامران ملک مطیعی هیچ اسمی از اون نبردند در حالیکه کامران ملک مطیعی یکی از بازیگران پایه گزار این سریال بود که ترک وطن کرد و از نظر رادیو تلویزیون او باید مانند محمد حسینی و دیگر بازیگرانی که از ایران رفتند فراموش شوند. او آقای دکتر دوست داشتنی سریال زیر آسمان شهر بود.


[تصویر: 1467482834771.jpg]    [تصویر: 146748256172.jpg]

 

 

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱۳-۴-۱۳۹۵ ۱۲:۵۰ عصر

اخیرا در قحطی بازار سریالهای تلویزیونی که معمولا در ماه رمضان تعداد آنها به وفور از هرشبکه پخش میشد سریالی با عنوان برادر پخش میگردد که در نوع خود از برخی جهات جالب توجه است. اولین نکته این که تهیه کننده این سریال برنج محسن است و موضوع سریال به برنجهای تقلبی اختصاص دارد و تبلیغ برنج داخلی بر بوغ و کرناست! باقی قصه را خود بخوانید از این حکایت... نکته دوم اینکه 90 درصد عوامل سریال کیمیا در این سریال حضور دارند. از کارگردان و بازیگران بگیرید تا عوامل اجرائی.

آبکی بودن کیمیا و اتلاف 110 شب وقت مردم کم بود حالا باید سریالی سفارشی را هم در این ایام تحمل کنند. چهارم اینکه از مختصات سریالهای آبگوشتی اینکه همه شخصیتها یا خوب خوبند یا بد بد. محک و خط کش این خوبی و بدی هم تنها مرد محله ، حاج کاظم پهلوان است. پنجم اینکه برای برخی بازیگران مانند گلاره عباسی یا همین خانم که همسر حاج کاظم را بازی میکند و یا پورسرخ باید تاسف خورد که خود را با چنین سریالهائی تیپ کرده اند و در همان تیپ درجا میزنند.

عباسی در نقش دختران اغواگر موزی ، پورسرخ در نقش پسران جوان که خوبی وبدی را باید در طول سریال تجربه کنند و از خوبی به بدی یا از بدی به خوبی برسند و در این مسیر مقابل پدر و خانواده درایند و همینطور خانم سهیلا رضوی که اخیرا در نقش زنان گریان در حال تثبیت است (همچون خانم پروانه معصومی که عمری را در چنین نقشی غوطه ور بود) ... فلاکت سینما و تلویزیون ایران در همینست که اگر بازیگری در یک نقش خوش درخشید باید تا آخرعمر در همان تیپ بماند. حساب نوابغی چون اکبر عبدی یا پرویز پرستوئی را در این بازار مکاره جدا کنید که به مدد تیزهوشی و نبوغ خود از چنین دامی رسته اند و در تیپی خاص ماندگار نشدند.

جعفری را بیاد  بیاورید که در حال ماندگاری در سریالهای مثلا طنز اما لوده بود و در کنار فتحعلی اویسی در چنین نقشهایی دست و پا میزد اما در سریال میوه ممنوعه توسط کارگردانی باهوش از این غرقاب نجات یافت و نقشی جدی را از خود بروز داد و نشان داد که میتواند ، اما بعدها در همین نقش جدی ثابت خاص ، باز هم ماندگار شد و نتوانست از آن خلاص شود ...

سریال برادر سریالی بدون تعلیق ، بدون هیجان ، بدون داستان پردازی قوی و بدون مختصات دراماتیک است. جواد افشار (با سریالهایش مانند کیمیا یا برادر) در دهه 90 هجری کاری را میکند که محسن شاه محمدی در دهه 60 ( با آیینه عبرت) میکرد. چنین کارگردانهائی صرفا جامعه عوام را هدف قرار میدهند و با مخاطب خاص بیگانه اند. تنها نقطه قوت چنین سریالهائی حضور و بازی خوب برخی از بازیگران خاص است و در برادر، این مهم را پورشیرازی و بلوچی به گردن دارند. نکته حائز اهمیت اینکه با چنین سریالهائی نمیتوان به مقابله با سریالهای ترک رفت که شب و روز مردم را هدف قرار داده اند.

ساختن سریالی با موضوع برنج تقلبی نیاز به داستانی پرکشش ، پر افت و خیز و حتی اکشن و پر از تعقیب و گریزهای میدانی دارد و نه آنکه در گوشه حجره و آپارتمان و داخل اتومبیل بخواهیم چنین ماجرائی را بسازیم و برای آن قصه هم تعریف کنیم.

 
[تصویر: 1467537563681.jpg]

اخیرا در صفحه محسن تابنده پیشنهاد ساخت ادامه پایتخت را با یک خط داستان دادم که ظاهرا به مذاق ایشان خوش نیامد و پیام مرا پاک کردند (شاید هم نمیخواستند بعدا کسی بفهمد اساس فیلمنامه بعدی را من نوشته ام) !...  توصیه کردم اگر ماجرائی ندارند و برای پایتخت 5 داستانی به ذهنشان نمیرسد که در ساخت آن تعلل دارند اینبار خانواده نقی را برای سفر زیارتی به عراق بفرستند که در راه به اسارت گروه تکفیری در می آیند. نحوه تقابل هریک از عناصر خانواده با این گروه و نحوه فرار آنها از این مهلکه میتواند یک داستان بسیار جذاب را پی ریزی کند

 

 

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱۵-۴-۱۳۹۵ ۰۷:۵۴ صبح

به شخصه برای تلویزیون وطنی متاسفم.
هم برای خود سیما هم مسئول جدیدش.
اینکه برنامه جذابی ندارند به کنار
اما از اینها نمیتوانم چشم بپوشم که با شعورم بازی میکند
به این فهرست نگاه کنید:
در برنامه خندوانه تبلیغ ستاره مربع + فلان عدد میشود
در برنامه دور همی تبلیغ فلان مارکت میشود
سریال برادر را فلان شرکت برنج فروشی تهیه کرده است و داخل آن بازهم تبلیغ ستاره و مربع میشود
در شبکه نمایش که رسالتش پخش فیلم و سریال است اخیرا شاهد پخش آشپزی آنهم به بهانه تبلیغ قلان قابلامه هستیم
و ...

با بودجه عظیمی که همه ساله مجلس در اختیار صدا و سیما قرار میدهد ، با درآمد کلانی که این شبکه بابت تبلیغات میان برنامه ای دارد آیا جای تف و لعنت نیست که چنین دستگاه عریض  و طویلی دست شبکه های تبلیغاتی ماهواره ای را از پشت بسته و به نوعی به ملت ایران توهین میکند؟ کدام فیلم تلویزیونی یا سریال سترگ توسط شما طی سالهای اخیر به سمع و نظر مردم رسیده است و بابت آن از جیب سیما خرج کرده اید؟ هرچه هست مربوط به قدما و گذشته هاست....
آنوقت اصحاب رسانه با ذره بین دنبال فیش حقوقی و اختلاس میگردند... بروید و ترازنامه مالی صدا و سیما را مطالبه کنید تا ببینید کجای کارید.
 

 

 

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱۶-۱۲-۱۳۹۵ ۱۰:۰۵ صبح

اینروزها برای چندمین بار شاهد پخش سریال هزاردستان از شبکه آی فیلم هستیم. یک سریال فوق العاده که زبان گویای فرهنگ ما ایرانیهاست. اینکه میگوییم ایرانی مطلق ، نه به این معنا که علی حاتمی (کارگردان) با چیدن استکان بشقاب و گلدان و دکور و صحنه های ایرانی فیلمی ساخته و پرداخته کرده ، بلکه جز جز این سریال (از کلام تا تصویر) همه ایرانی اند. این سریال همچون یک کتاب گویا ، موید همه آن چیزی است که از سر ما ایرانیها در این 200 سال گذشته و هنوز که هنوز است در زندگی ما جاری و ساری است. از قسمت اخیر این سریال (فکر میکنم قسمت نهم) مثالهائی میزنم تا ببینید چه نبوغی پشت این سریال بوده است

1- نقال در حال نقالی واقعه قیام مختار ثقی است. تابلو نقاشی مختار که خطاب به فرماندهان و مردم در حال سخنرانی است روی دیوار نصب است. بین مختار و دیگران واژه انتقامجو نوشته شده. همه میدانیم که مختار برای خونخواهی حسین(ع) قیام کرد و به نوعی انتقام خون حسین را گرفت... ناگهان شعبان ، نقال را کنار می کشد و به او میگوید نقال برو کنار که امشب نقل دیگه ای هست... در پشت تابلوی نقاشی مختار ، ابوالفتح بشکل نیم رخ درحالیکه سایه اش روی تابلو افتاده و مردم فقط سایه او را می بینند شروع به خواندن بیانیه انجمن مجازات میکند... که ما به خونخواهی و انتقام از ظلم قیام کرده ایم و فلان و بهمان. سایه ابوالفتح روی تصویر دقیقا بین سر مختار و دیگران و روی کلمه انتقامجو  می افتد. این تصویر به نوعی مبین این حقیقت است که انجمن مجازات به نوعی کار مختار را میکند. اما این دیدگاه فیلم است و نه علی حاتمی. خود حاتمی نظرش را در یک صحنه و از زبان یک نابینا درخصوص انجمن بیان میکند. جائی که مفتش (جهانگیر فروهر) درحال بازجوئی از کسانی است که در قهوه خانه حضور دارند. در همان گیر و دار یک نابینا که عینک سیاهی به چشم دارد (با صدای پرویز بهرام که در حکم پیر صاحب دیده جهان و به نوعی غیب گوست ) میگوید: قاتل در میان ماست . اسماعیل خان بد بود اما نه آنقدر بد که کشتنش واجب باشد. قتل او تاوان دارد و مسببینش به جزای خود خواهند رسید... و اینجاست که اخمهای رضا خوشنویس(تفگنچی) که ضارب است توی هم میرود... و به واقع نیز چنین میشود. تمام کسانی که در این قصه دخیل بودند (از خان مظفر تا ابوالفتح و خوشنویس و شعبان و غیره) در نهایت سر سالم به گور نمی برند و حتی کسان دیگری مثل مفتش شش انگشتی یا همین مفتش نظمیه یا غلام عمه یا هر احدی که به نوعی به اینها قرابت داشت نیز گرفتار مرگی زودرس میشوند...

2- پرویز پورحسینی در نقش متین السطنه روشنفکر در حال سخنرانی است. مسجد یا تکیه یا جائی که سخنرانی انجام میشود در سه سطح یا سه طبقه است که هر سه طبقه مفروش است. سطح اول که کف زمین است مردم عادی و زنها نشسته اند. حدود نیم تا یک متر بالاتر گروه شعبان و عده ای که به نظر میرسد از مردم عادی مقام بالاتری دارند نشسته اند. در ارتفاع و سطحی بالاتر (با یک سکو) رجل سیاسی و نظامی (مثل خان مظفر و مفتش ) روی صندلی نشسته اند. این صحنه بخوبی موید نظام طبقانی مردمی در ایران است. امروزه اگر همه در یک سطح می نشینند  و فقط سخنران در جائی بالاتر می نشیند اما دیده اید که معمولا شخصی که حس میکند به لحاظ سواد یا وقعیت اجتماعی جایگاه خاصی ر جامعه دارد دون شان خود میداند که در انتهای مسجد یا بین جمعیت بنشیند. او سعی میکند به هر نحو شده خود را به صف اول برساند و در جلو جمع جلوس کند. در واقع همان دیدگاه قبلی در ذهن مردم ما بوده و هست . در جشنواره ها و در هر مراسمی دیده اید که مقامات حتما باید در ردیف اول بنشینند و اگر جا هم نباشد باید عده ای بلند شوند و حتی اگر جایگاه ها را هم هموار کنیم ، توان این را نداریم که ذهن مردم خود را هموار کنیم. در آن صحنه بخوبی نشان داده میشود که زنها در پست ترین جایگاه این ناهمواریها نشسته اند و کسی به آنها بعنوانی غیر از مستمع توجه ندارد و به همین دلیل است که رضا با لباسی زنانه بین آنها می نشیند تا در نهایت امنیت و از جایگاهی که به بالا کاملا تسلط دارد تیراندازی کند....

3- نمیدانم در این صحنه چقدر به صحبتهای متین السلطنه (با بازی پرویز پور حسینی و گویندگی خسرو خسروشاهی) توجه کرده اید... اینبار من به دقت گوش کردم. صحبتهایش زبان حال مردم ایران است. صحبتهائی فوق العاده واقعی ، عالی ، دقیق و بی پرده. این صحنه طوری جلو میرود که بیننده کمتر به مغز سخنان متین السلطنه توجه میکند و شش دانگ حواسش به رضا و دیگران است درحالیکه توجه به سخنان متین السلطنه میتواند موید این حقیقت باشد که زبان حقیقت را کسی برنمی تابد. علی حاتمی سخنانی در دهان متین السلطنه گذاشته که در واقع گلگی او از اوضاع اجتماعی ایران در تمام اعصار میتواند قلمداد شود. مغز سخنان وی اینست که ما فقط مقلد خارجیها هستیم . میگوید: در فرنگ برای تنبیه زندانیان قاتل ، آنها را به اعمال شاقه می کشانند و به آنها چنان فشار می آورند که هر روز آرزوی مرگ کنند و یا بمیرند. اما در ایران برای تقلید اعمال شاقه زندانی ، یک بیل و کلنگ دست قاتل میدهند که با آن کوچه ای را بکَنَد. قاتل تا غروب بازی میکند و گاهی یک بیلی میزند و گاهی به نگهبان و گاهی به مردم میخندد و مسخره میکند و آخر سر هم خوش خوشان به سلولش برمیگردد. قاتل آنقدر زندان می ماند تا با عوض شدن مامور یا بمناسبت عید یا تغییر احوال عفو به او بخورد و آزاد شود.... و از این دست صحبتها ...

4- در همین قسمت از سریال ، صحبتهای بازجویی شوندگان (مشتریان) توسط مفتش جالب و نتیجه این صحبتها که از زبان مفتش جاری میشود فوق العاده است. مفتش از تک تک آنها میپرسد در لحظه ترور اسماعیل خان مشغول به چه کار بوده ای؟

نفر اول(علی قهوه چی اهل اصفهان)  : والله چشمام داشت گرم میشد که صدای گلوله ای ، یهو چرتمو پاره کرد
نفر دوم (محمد کاظم مال ولایت تهران) : تو خواب بودم. تو خواب خوش بودم. یه مرتبه به صدای گلوله از خواب پریدم ، مثه مرغ سرکنده،دویدم طرف کالسکه
نفر سوم ( اوس هاشم اهل دل! ) : یاد یار. خواب خوش
نفر چهارم (عباس اهل تهرون) : چرت میزدم که یهو سرم سنگین شد.
نفر پنجم (عباسعلی اهل طالقون) : من تو باغچه ، جات خالی ، پا بساط بودم، دود.
نفر ششم (غلامحسین اهل تهرون)  : راستیتش سیخکی دراز کشیده بودم سینه کش آفتاب که دیگه هیچی
میرزا باقر مفتش: جماعت خوب ، اجتماع خواب زده ، جامعه چرتی ...


[تصویر: 1488782075471.jpg]

 

 

 

 


RE: اخبار و رویدادهای رادیو و تلویزیون - منصور - ۱۸-۱۲-۱۳۹۵ ۰۹:۰۳ صبح

دوستان چندبار در سالهای قبل از من در مورد انتهای سریال هزاردستان پرسیده بودند که بد نیست در اینجا به آن اشاره کنیم

پایان هزاردستان را از زبان احمد بخشی دستیار علی حاتمی در هزاردستان میشنویم:

سکانس پایانی و فینال هزاردستان این چیزی نیست که در نسخه پخش شده می‌بینیم. در این نسخه حسین گیل (سیدمرتضی) چشم‌های جمشید مشایخی (رضا تفگنچی) را که روی سنگفرش خیابان سقوط کرده می‌بندد و به بالا نگاه می‌کند. این اتفاق روز هفتم محرم رخ می‌دهد؛ یعنی سه روز مانده به عاشورا.فینالی که علی برای هزار دستان در نظر گرفته بود به این شکل بود که روز عاشورا سران کشور – از جمله خان مظفر – در میدان توپخانه و ایوان شهرداری حضور دارند و کارناوال عزاداران که صحنه‌های روز عاشور را به شکل تعزیه بازسازی کرده‌اند از مقابل این‌ها می‌گذرند. در این صحنه حسین گیل که نقش حر را در تعزیه بازی می‌کند، با اسب به خان مظفر نزدیک شده و با شمشیر سر او را قطع می‌کند. این صحنه به خاطر نبود بودجه کافی گرفته نشد.برآورد ما حدود سه و نیم میلیون تومان بود اما تلویزیون این پول را به ما نداد. هزار دستان به طریقه ۳۵ میلی‌متری فیلمبرداری شد. ما در حدود ۲۸ قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط ۱۵ قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذف‌ها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به ۱۳ قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد.

اینکه پایان سریال ساخته شد و پس از ساخت از سیما پخش نشد یا اینکه (مطابق صحبتهای بخشی) بخاطر نبود بودجه ساخته نشد اهمیتی ندارد. مهم اینست که صدا و سیما هرگز بر این پایان اقبال نشان داد (چه در ساخت و سانسور و چه در سرمایه گذاری و عدم ساخت). در زمان پش اول من بیاد دارم که هزاردستان در بیش از 15 یا 16 قسمت پخش شد (شاید 17 یا 18). اما بعدها همان هم جرح و تعدیل شد.
گویش کوبنده منوچهری نوذری در ابتدای سریال با عنوان "آنچه گذشت" که خلاصه قسمتهای قبلی را با پخش چندعکس بازگوی میکرد صرفا در یکی دو پخش اول روی آنتن رفت و پس از آن بطور کامل از سریال حذف شد. واقعا چرا؟ جائی که برای سریالهای کره ای پخش قسمت بعد و خلاصه قبل یک حسن است چرا باید پخش یک خلاصه اینقدر سنگین باشد!
علت واضح است. سریال هزاردستان واقعی ساخته شده (منهای قسمتهای انتهائی که اصولا مجوز هم نگرفت ) بیش از 20 قسمت بود. در واقع آنچه برای ساخت و پخشش موافق شده بود بیش از اینهائی بود که روی آنتن رفت. در خلاصه ایتدائی سریال با صدای نوذری عکس صحنه هائی پخش میشد که هرگز روی آنتن نرفته بود. بطور مثال نوذری میگفت : سر ابوالفتح بدست شعبان بر باد رفت. روی این کلام عکس یک سردابه یا دالان پخش میشد که شعبان و ابوالفتح در آنجا حضور دارند که مشخص بود این صحنه بطور کامل از سریال حذف شده است. در واقع حذف خلاصه، در تکمیل حذف صحنه های بسیاری از سریال بود که گناهش بر گردن کسانی که به دلایل لوده و ذهنیات عقب افتاده خویش که صرفا به سیاست می اندیشند و نه هنر تا تاریخ برجاست سنگینی خواهد کرد مگر آنکه قبل از مرگ خود (که احتمالا این روزها سن آنها بالا هم هست) به خود بیایند و بجای قیچی کردن های دوباره در هربار پخش این سریال ، همت کنند و تمام آنچه که در پستوها خاک میخورد را به سریال اضافه کنند و نسخه کامل این سریال را روی آنتن ببرند تا هم خدا از آنها راضی باشد هم علی حاتمی و آنهمه هنرمند و هم ملت ایران...
اینکه زهرا حاتمی یا شهلا میربختیار در فلان صحنه حجاب نداشتند بطور کامل در سریالی به ارزش تاریخ قیچی شود ثواب است یا وقت گذاشتن روی رنگ آمیزی یک زن خارجی برهنه در یک فیلم بی ارزش. شما که استاد نقاشی هستید نمیتوانید سر این دو زن را حتی با نقاشی پخش کنید؟! افتخار میکنید که هزاردستان را روی آنتن برده اید و از تعریف و تمجید بینندگان زیاده از حد مشعوف میشوید . شبکه آی فیلم با عمری کمتر از چند سال ، اقلا برای 4 ، 5 بار این سریال را پخش کرده است اما دریغ و درد از اینکه یک بار حتی همت کند یک صحنه پخش نشده به آن اضافه کند و بعد به خود ببالد... این همت را پس از دو و نیم دهه از پخش اول سریال (آنهم با عوض شدن شرایط زمان) واقعا کی شاهد خواهیم بود؟

[تصویر: 1488950996581.jpg]